عکاسی خیابانی؛آنچه هست و آنچه نیست
به عنوان کسی که در حوزه عکاسی فعایت دارد؛ باید بگویم عکاسی خیابانی، از لذت بخشترین شاخههای عکاسی است. من به این حوزه بیشتر از هر حوزه دیگری علاقه دارم. میل به میان مردم بودن و تصویربرداری از زندگی روزمره آنها، اتفاقاتی که مردم رقم میزنند؛ زندگی جاری در سطح شهر، زیر بطن جامعه از جمله جذابیتهای این شاخه از عکاسی است. عکاسی خیابانی و عکاسی شهری هر دو این ویژگی منحصر به فرد و جذاب را دارند. آنها به احساسات و زندگی سوژههایشان نزدیک میشوند. دوربینهای دیجیتال این امکان را ایجاد میکند؛ تا حد ممکن به سوژه نزدیک شوید. با استفاده از تغییر لنز و عوامل مختلف تا حد امکان سوژه را ملموستر و واقعگرا میکند. بنابراین دوره آموزش عکاسی دیجیتال به شما این امکان را میدهد که در فیلد مخصوص به خودتان مشغول باشید. تصویر معروفی که نماد خیابانی بودن یک عکس است؛ تا سالها در حد پریدن از گودال آب و صحنههای این چنین بود. اما اهمیت آن در سالهای بعد به همان در دل جمعیت رفتن و لحظاتی ناب را ثبت کردن؛ شد.
عکاسی خیابانی؛ آنچه نیست
برای آنکه بتوانیم درباره هر آنچه که عکاسی خیابانی مینامیم ؛ حرف بزنیم. ابتدا باید درباره این صحبت کنیم به چه عکاسیهایی، خیابانی گفته نمیشود. در واقع مسئله ما در این مقاله مسئله مفاهیم است. ما گاهی تفکیک مفاهیم را گم میکنیم. برای همین است که باید برای آشنایی با هر کاری ابتدا با مفاهیم آن آشناشویم. سپس به سراغ تکنیکهای مناسب آن حرفه برویم. بنابراین در زیر میخواهم به چند نمونه از مواردی عکس خیابانی نیست؛ حرف بزنم.
عکاسی طبیعت( منظره) : عکسهای با محوریت خیابانی با عکاسی طبیعت متفاوت است. همانطور که میدانیم؛ سوژه یک نوع از بطن شهری را با خودش به همراه دارد. یعنی قرار نیست به هر جایی که غیر از استودیو عکاسی است بگوییم طبیعت، قرار نیست هم بگوییم خیابانی. عکاسی طبیعت تمام ترکیب بندی، رنگ، نو و… در کل عناصرش را از دل طبیعت میگیرد و اگر دارای سوژه انسانی باشد آن سوژه تا حدی چیدمان شده است. در واقع با این منظر یک تعریف برای عکاسی خیابانی میتوانیم پیدا کنیم؛آن این است که این شاخه عکاسی، به طور معمول سوژه چیدمان شدهای ندارد. اینکه چرا میگویم به طور معمول را در پاراگرافهای بعدی توضیح میدهم
عکاسی استودیویی: همانطور که گفتیم عکاسی در خیابان بدون چیدمان خاصی گرفته میشود. طبیعت این شاخه عکاسی در بیهوا بودنش است. به لحاظ زیبایی شناسی در عکاسی زیبایی این عکسها به دلیل طبیعی بودنشان است. حتی شما اگر بک گراندهایی در عکاسی استودیویی ایجاد کنید؛ هیچ وقت نمیتوانید زنده بودن خیابان را به عکستان اضافه کنید. بنابراین این همه تصنع در چیدمان عکاسی استودیویی به درد زندگی در داخل و مابین شهر نمیخورد.
عکاسی شهری و تفاوتهایش با خیابانی :
میخواهم همین اول کار همانطور که حدس زدید بگویم بله، عکسبرداری خیابانی، عکاسی شهری نیست. اولین تفاوتی که این دو باهم دارند؛ این است که در نمونه خیابانی ما به زندگی روزمره افراد نزدیک میشویم. اما در نمونه شهری ما به تقابل انسان با محیط دقت بیشتری میکنیم. تفاوتهای بسیاری بین این دو سبک عکاسی است که از آنها شاخههای جداگانه میسازد. در عکس خیابانی انسان حضور دارد و موضوع اصلی همان انسان میتواند باشد. در شهری موضوع اصلی انسان نیست بلکه کنتراست انسان با عوامل شهری است.
بروس داویدسون؛ عکاسی که به فضای شهری علاقه داشت
داویدسون، از جمله عکاسان خیابانی است که کتابی به نام مترو دارد. تمام این کتاب عکاسی او در مترو است. مولفههای این عکاسی به شدت شهری است. نسبت انسان با محیط بیشترین وجهای است که مورد بررسی قرار گرفته است. او از کنتراست انسان در مترو استفاده کرده است. به این عکس توجه کنید:
چند نمونه از عکاسانی که به طور ویژه به مبحث خیابانی پرداختند:
برای آنکه بگوییم عکاسی خیابانی چه هست! احتیاج است به مطالعه موردی بر کار و تعاریف سه عکاس که هر کدامشان تلاشی بر اثبات این مدعا دارند؛ که چه عواملی آن را از موارد فوق جدا میکند؟ چه عواملی آن را تبدیل به یک تصویر خیابانی میکند. ارتباطی که در این عکسها بین سوژه و عکاس برقرار میشود؛ مهمترین اصل برای آن است که؛ ارتباط موثری برقرار شود. این گزاره به شکل سوژه نداند؛ سوژه عکاسی است؛ بیان میشود. برای آن که بتوانیم به طور موثرتر این مسئله را توضیح دهیم باید به چند نمونه از عکاسان را بپردازیم
ویلیام کلین: عکاسی که بیهوا عکس نمیانداخت
همین تیتری که برای این بخش در نظر گرفتم؛ نشان میدهد که میخواهم درباره واژه ” به طور معمول” دو پاراگراف پیش حرف بزنم . اما یکبار دیگر به به عکس کاور مقاله نگاه کنید! کلین درباره این عکس گفته: چند کودک در حال بازی با اسلحه اسباب بازی بودند؛ به یکباره رو به پسری که اسلحه در دستش بود گفتم هی کله شق… و سپس این عکس را ثبت کردم. همین بیهوا نبودن این عکس، باعث میشود که یک لحظه به احساسات سوژه نزدیک شویم. در واقع در آن لحظه احساسات واقعی اوست. بنابراین عکاسی که بخواهد سوژههایش را چیدمان نکند اما تصویر دلخواهش را در خیابان بگیرد. از موقعیت موجود استفاده میکند. اگر به عکس پایین دقت کنید عکاس از جمعیتی که عینکهای نسبتا مشابهی به چشم دارند؛ تصویربرداری کرده است. شما فکر میکنید؛ آیا این نگاه به سمت عکاس، سوژه را از عکسی که از او گرفته شده است؛ باخبر میکند؟ کلین میگوید: خیر! آنها متوجه نمیشدند که من عکاس هستم. آنها نمیدانستند کدام سوژه عکاسی من است.
دایان اربوس:عکاسی که با همکاری سوژه عکاسی میکرد
دایان اربوس از جمله عکاسانی است که به عکس بیهوا گرفتن؛ اعتقادی نداشت. او معتقد بود باید از سوژه اجازه گرفت؛ بعد عکسبرداری کرد. اگر سوژه موافق نباشد؛ نمیتوان آن لحظه را ثبت کرد. در واقع اخلاق را در حرفه خودش حفظ میکرده. از نمونه عکسهایی که گرفته نشان از همکاری سوژه با عکاس دارد. در این عکس به ژست خانم توجه کنید.
اوژن اتژه: عکاسی که به انسان برای سوژه احتیاج نداشت
اوژن اتژه، از جمله عکاسانی است که سوژههای خود را در بین انسانها انتخاب نمیکرد. او اصرار به نبود انسانها داشت تا به حضورشان در عکس. این علاقه اتژه تا جایی است که حتی در عکس بالا، انبوهی از انسان را در یک قاب میگذارد تا از اهمیت آن بکاهد. اما با این حال او را پدر عکاسی خیابانی میدانند نه عکاسی معماری. به این دلیل که اتژه برخلاف یک عکاس معماری نگاه ظاهری به یک بنا ندارد بلکه او آن معماری را در قیاس یک معماری در شهر میبیند این همان تمرکز سوژه برای خیابانی و محیط اطرافش است.
نتیجه گیری: عکاسی خیابانی ارتباط مستقیم با سوژه دارد
عکاسی خیابانی، ازتباط مستقیم با سوژه خودش دارد. اما آنچه ما در این مقاله خواندیم درباره آنچه هست و آنچه نیست این شاخه از عکاسی بود. اما برای آن که اطلاع بیشتری درباره این شاخه از عکاسی داشته باشید میتوانید در دوره آموزش عکاسی دیجیتال شرکت کنید.